خداوند به موسی علیه السلام وحی کرد که دو کفش وعصای آهنین برگیر و آنگاه در زمین سیاحت کن و آثار و عبرتها را بجوی تا آن جا که کفشها پاره و عصا شکسته شود . [ابن دینار]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :3
کل بازدید :18434
تعداد کل یاداشته ها : 94
04/1/1
12:51 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
ملیحه[3]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

همیشه برایم سوال بود که چرا اینها که اکس می خورند تا شنگول شوند، بعضی هاشون  می نشینند یک فصل سیرگریه می کنند . حالا خودم شده ام . نشسته ام یک فصل بعد از عیش، گریه کردم.

خاک بر سر این عیش دنیا و این حزن بی پایانش.

چه فریب می خوریم از نعماتش.

چه کم عمر این فصل جنون و مستی.


91/1/21::: 8:28 ع
نظر()
  
  

گوشهایم را می گیرم.

چشمهارا می بندم

زبان زیر دندان می فشارم.

چقدر سخت است فهمیدن!

میسوزد زخم هاییم .

نوک تیز نگاه پست و حیوانی به  جنس زن همچو خنجری بر دلم فرود آمده!

همه علی الظاهر آرزوی  همسری به پاکی و نجابت فاطمه دختر رسول خدا  دارند .اما  آیا  چنین می خواهید؟ چنین عمل میکنید؟...دریغ !

به خدا من عروسک نیستم!

من ملعبه نیستم!

خدا مرا آفرید که مایه آرامش مرد باشم. آفرید تا  انیس و مونسش باشم.

بر من همسر داری را واجب کرد همچون حهاد که بر شما واجب است .اما شما چیز دیگر طلب می کنید راه دیگر.....

آهای مردان روز گار آیا پدران شما چنین نامردمی کردند با ناموس شیعه؟

یقینا بدانید شماهایی که کج خیالی می‌کنید و قصد فریب دارید ، یک نفر دارد با ناموس شما نرد عشق حرام می بازد.چشمهایتان را باز کنید در می یابید! همین نزدیکی است!


  
  

   با دیدن تاریخ تولد طرف تعجب می کنم می گویم:

فلانی مامانت برنامه ریزی کرده که 7/7/ 57 به دنیا بیایی؟

می گوید : مامانها برنامه ریزی نمی کنند باباها بی برنامه هستند.

خیلی خنده‌دار


  
  

نمیدانم چرا؟

نمیدانم چرا؟

نیمدانم چرا؟

چه حکمتی است؟

چه آزمایش سختی خدا از من دارد می گیرد.

 شاید هم انقدرها هم که فکر می‌کنم مهم نیست

من دارم زیادی مسئله را بزرگ می کنم.

نمی دانم باید قیدش را زد و بی خیال شد.

یا هم چنان صبوری بیشتری به خرج بدهم.

هرگز فکرنمی‌کردم آشنایی کوتاه ما چنین بردلم حسرتی بگذارد.

این روزها خلا نبودنش را  بیشتراحساس می کنم.

خلایی غیر منتظره!

دارد روزهای خوب پایان سالم را ویران می کند.

می سوزم و همچنان صبرمی کنم.


  
  

دارم از تنهایی دق می کنم!


  
  

تو بیایی، همه‌ی ثانیه‌ها، ساعت‌ها/ از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند
بووووسگل تقدیم شما


  
  

اینجا کسی برای کسی , کس نمیشود
حتی عقاب , درخور کرکس نمی شود
اینجا نقاب شیر , به کفتار می زنند
منصور را هر آینه بر دار می زنند


  
  

هیــــچ شباهتـــــی به یوسف نبـــــی ندارم...!!

نـــه رســــولم

نـــه زیبـــایـــم

نـــه عـــزیز کـــرده ام

نــــه چشـــــم بـــه راهی دارم

فــــقـــــط در چــــاه افتــــــاده ام . . . !


  
  

من اگر پیامبر بودم
رسالتم شادمانى بود
و بشارتم ازادى
و معجزه ام خنداندن کودکان..
نه از جهنمى مى ترساندم
نه به بهشتى وعده میدادم
تنها مى آموختم اندیشیدن را
و انسان بودن را...
(کوروش کبیر) «...»